همهی خطوطی که از زمان کهن در ایران رواج داشته هیچکدام در اصل بومی این دیار نبوده و از کشورهای همجوار به این سرزمین رسیده است حتی واژه دبیری که به معنی نبشته و خط و نویسندگی در زبان ما مستعمل است از زبان بابلی بفرس هخامنشی در آمده و از آن زبان به پهلوی راه یافته و از زبان پهلوی هم به فارسی متداول کنونی به یادگار مانده است.
ایرانیان قدیم پیش از اینکه در این سرزمین سروسامانی بگیرند و پادشاهی بزرگی را بر سر کار آورند با دولت بزرگ و پرقدرت همسایه خود که یکی از آنها بابل و دیگری آشور بود در تماس بودند. پادشاهان آشوری قبل از اینکه مادها سلطنتی تشکیل دهند همیشه ایران را مورد هجوم و تاخت و تاز قرار داده و اقوام ایرانی را پراکنده و پریشان می ساختند.
چنانکه نخستین شاه آشوری موسوم به تیگلات پیلیسر Tiglatn – Pilesar به سرزمین ماد تاخت و پس از اوتیگلات پیلسر چهارم بماد روی نمود و بیشتر از شصت هزار اسیر گرفت و غنائم فراوانی به دست آورد و در سال ۱۷۲۲ یک هزار و هفتصد و بیست و دو پیش از میلاد مسیح سارگون Sargon به ایران حمله کرد و این آخرین تجاوز آشور به مرز و بوم قبیله های ماد بود. ایرانیان از سال یک هزار و یک صد قبل از میلاد تا دوره متشکل شدن پادشاهی ماد در پایان سده هشتم (۷۱۳ قبل از میلاد) با آشوری ها در پیکار و زد و خورد بودند و در نتیجه همین لشکرکشی ها و جنگ و ستیزها آثاری از تمدن دیرین قبیله آشور که از قوم سومری ها گرفته بودند به ایرانیان رسيد.
اولین سلسله پادشاهی ایران در آخر قرن هشتم هجری به وجود آمد و هگمتان Hogmutan یا همدان پایتخت آنها بود و موسس این سلسله بنام دیوکو Dyukku بود. و سومین پادشاه هوخشتره Huvakhshatre نام داشت که یونانیان وی را سیاگزار Cyaxoreمی گفتند این مرد یکی از کشور گشایان سترك ایران است و تعداد بسیاری از کشورهای همسایه ایران مانند آشور به دست او افتاد پایتخت آشور (نینوا) را در سال ۶۱۳ ششصد و سیزده قبل از میلاد فتح کرده و دولت آشوری را از بین برد و اساس یک دولت مقتدر و قوی برای ایران فراهم کرد که به دست کورش این شاهنشاهی پا بر جا و استوار گردید.
هوخشتره در سال پانصد و هشتاد و چهار بدرود زندگی کرد و جانشین او - ایشتوویگو ishtuvigu که او را ایرانیان آستیتاژ Asitge، گویند از کوروش شکست یافت و دوران پادشاهی مادها پایان پذیرفت و نینوا بعد از مدت هفتاد و سه سال که به دست ایرانیان افتاده بود در اکتبر پانصد و سی و نه بابل نیز به دست کورش بزرگ افتاد.
سومر و آکاد
عموم دانشمندان و مستشرقین در این مورد متفق القولند که تمام خط هایی که امروز خط میخی خوانده می شود از اقوام سومریست که در حدود چهار هزار سال پیش از میلاد در قسمت نواحی جنوب عراق امروزی زندگی می کردند و سرزمین ایشان شنعار Shanare خوانده می شد که در تورات هم نام شنعار در سفر پیدایش از باب یازدهم بدین شرح یاد شده است.
«سراسر گیتی را یک زبان و یک گفتار بود چون آنان به سوی خاور کوچ کردند دشتی در سرزمین شنعار یافته فرود آمدند و آنان به یکدیگر گفتند بیائید خشت بسازیم و آنان خشت به جای سنگ و قیر به جای گچ به کار بردند.»
مهمترین شهرهای شنعار در جنوب عراق کنونی در دهنه فرات یکی از آنها شهر، اور. Ur. و دیگری ارش Eresh و دیگری نیپور Nippur می باشد که هر یک از این شهرها پادشاهی داشته، به عنوان پتسی Patse. یا لوگل Lugal نامیده شده اند. زبان سومری ها با هیچکدام از زبان های قدیمی ارتباطی نداشته و از حیث نژاد و زبان در مرز و بوم شنعار منحصر بودند و تمدن علی حده ای داشتند و خط مخصوصی برای نگاشتن زبان و دانستنی های خویش به کار می بردند که بعدها این خط به توسط اکدیها تغییراتی یافته و اساس خط های میخی قبیله های دیگر گردید.
در آغاز هزاره سوم قبل از میلاد در شمال عراق آکدیها روی کارآمدند و حدود سرزمین آنها از کویر سوریه تا نزدیک بغداد بوده است. اولین شهریار آکادسارگون اول Sargonبوده که در دو هزار و هفتصد و هفتاد و پنج پیش از میلاد پادشاه سومر موسوم به لوگل زگیسی Lugalzagssi را شکست داده است. آکادی ها از تیره سامی بودند و از اقوام هم نژاد خود کمک و تقویت میشده و به نفوذ خود در خاک های همسایه می افزودند اما سومری ها که بستگی با هیچیک از همسایگان نداشتند متدرجاً از بین رفتند ولی تمدنی از خویش باقی گذاردند که قریب به هزار سال پایدار ماند و اثرات آن به سر تا سر عالم رسید بسیاری از دانش ها بالاخص ستاره شناسی و تقسیم ساعت به شصت دقیقه و بخش آن به شصت ثانیه از آثار و یادگارهای آنان است.
از زمان سارگون لغات قضائی و دینی و بازرگانی و کشاورزی به زبان و فرهنگ آکد راه یافت و تمدن کهن سومر نصیب آکادی ها گردید که یکی از آنان خط است که آکادی ها از سومری ها پذیرفتند که وسیله زبان سامی ایشان گردید. خط سومری عبارت از اشکالی است مانند خط هیروگلیف مصری Hieroglyf و شبیه به علامات خط چینی البته پس از انتقال باکدیها تغییراتی نمود و بعد از مدتی دیگر ساده شد و به صورت اشکالی نظیر میخ های افتاده و ایستاده درآمد و در آن خط اشکال و علامات هر کدام برای سیلاب به خصوص و - ایدئوگرام ideogrom به کار رفت.
خط سومری ها به وسیله آکادی ها به عموم طوایف نژاد سامی زبان منتقل و سپس بابلی ها و آشوری ها برای نوشتن زبان سامی همین خط را به کار بردند. بابلی ها در جنوب عراق کنونی و آشوری ها در شمال عراق در سرزمین آکاد می زیستند و بدین طریق بابلی ها جانشین سومر و آشورها جانشین آکاد شدند و از تمدن سومری بهره بردند و خط سومری با زبان سامی سازش نمود و وسیله کتابت زبان آنان شد.
ایلامی ها که در خوزستان امروز بودند پایتخت سرزمین آنها شوش بود و با سومری ها و آکادی ها همسایه و در تماس بودند و ایشان همچنین خط میخی را در نوشتن زبان خودشان به کار می بردند. در سده نهم پیش از میلاد هم در ارمنستان سرزمین کلدانی ها خط میخی راه پیدا کرد و این خط به هر جا که رفت و در نزد هر قومی که متداول شد تغییری یافته و با زبان های آریائی و سامی و غیره سازش پیدا کرد و همه این خط ها میخی اما مختلف بوده و از خط سومری ها ایجاد گردیده بود تا سرانجام این خط از سرزمین آشور و بابل به ایران آمدو ایرانی ها در آن خط تصرف کردند و آن را به صورت یک خط الفبائی در آوردند.
اشکال و صعوبت خط میخی
خط میخی با قلمی نوک تیز چوبی یا فلزی نوشته میشده و چنین می نماید که خط میخی به واسطه دشواری در نوشتن تنها جهت زینت سنگ نبشته ها و سکه ها به کار می رفته و در حوائج روزانه آن را به کار نمی برده اند زیرا این خط جز در کتیبه ها و الواح سنگی و سیم و زر که حکاکی شده در جای دیگری نوشته و دیده نشده است چون با این قلم ها نمی توانستند مانند مصری ها مطالب خود را روی پوست یا پاپیروس بنگارند و خط میخی به واسطه همین صعوبت و اشکالی که در نوشتن داشت باعث شد که ایرانیان به زودی آن را فراموش کنند.
بدین جهت این خط در دوره اشکانیان کم کم رو به زوال نهاد تا منسوخ شد. قدیم ترین کتیبه خط میخی ایران از کورش بزرگ از سال پانصد و سی و هشت و آخرین آن از اردشیر سوم از سال سیصد و سی و هشت پیش از میلاد است.
اولین دانشمندی که موفق به خواندن خط میخی شد
متجاوز از دو هزار سال بود که اسرار قرائت خطوط میخی که بر سنگ ها و کتیبه ها حجاری شده بود بر کسی معلوم نبود تا اینکه یک نفر افسر دانشمند و هوشمند انگلیسی به نام هانری راولنسن Henryrawlenson متولد ۱۸۱۰ - متوفی ۱۸۹۵ - که از مستخدمین هند شرقی بوده و زمانی هم به تقاضای دولت ایران جهت تعلیم سربازان ایرانی از طرف دولت انگلیس به پایتخت کشور ایران به تهران آمده بود در حین انجام مسافرت های مأموریتی خود به شهرستان ها و استان ها گذرش به بیستون افتاد و با ملاحظه سنگ نبشته های بیستون به علت عشق و علاقه وافری که به خواندن و کشف این آثار داشت ابزار و لوازمی برای تماشا و استنساخ آثار مزبور فراهم و در همانجا بر قرار کرد و با اینکه در معرض خطر حتمی مرگ بود مع ذالک آن قدر سعی و کوشش و پا فشاری کرد تا موفق شد معمای بزرگ خط میخی را حل کند و این طلسم را پس از هیجده سال رنج و مشقت متوالی بشکند.
لذا برای این مقصود کتیبه بیستون را با کتیبه گنج نامه که در دامنه کوه الوند نزدیک همدان واقع شده است تطبیق و محققین و خاورشناسان دیگری هم که در صدد کشف خط میخی بودند متن دو زبان دیگری را که روی کتیبه ها منقور شده بود خواندند و بدین ترتیب سرّ هزاران الواح در بین النهرین کشف و آشکار گردید. راولنسن پس از ثبت آن حروف از مقایسه و مقابله معلوم و مجهول آنها با یکدیگر مقداری مجهولات حروف میخی راکشف نمود و حروف و هجای آن را تنظیم و ترتیب داد و به لندن فرستاد که دانشمندان دیگر درباره آنها به بحث و تدقیق بپردازند.
گویا در آن زمان دانشمندان اروپائی از این گونه خط ها اطلاعی نداشتند و چنانچه ساموئل اسمایلز نوشته است : و فقط یکی از مستخدمین سابق کمپانی هند شرقی به نام (نورس) که چندی مشغول بحث و استقصاء در رشته خط گردیده تا اندازه ای به حل این مسأله توفیق یافته بود به نقوش راولنسن مراجعه کرد و با اینکه هیچ وقت در بیستون نرفته بود و اصلاً خط آن جاها را ندیده بود، مع الوصف برخی از اشتباهات و خطاهای راولنسن را دریافت و به او تذکر داد و او نیز بعد از مقابله و تطبیق با خط های بیستون صحت ایرادات مشار اليه را تأیید و تصدیق نمود و خطاهای خود را اصلاح کرد. در همين هنگام لیرد (Layred - (1818-1894 سفیر انگلیس در اسپانیا و استانبول کاشف آثار نینوا بود که مقدار زیادی از این جمله خطوط را جهت بحث آماده نمود.
نامبرده مدت های مدید در خرابه های نینوا اقدام به حفاری کرد و بر جسته ترین این گونه آثار را به لندن فرستاد که امروز در موزه بریتانیا مظبوط است. پس از مطالعه آثار او پی بردند که با نصوص تاریخی تورات راجع به سه هزار سال پیش کاملاً تطابق دارد. لیرد کتابی نیز راجع به همین موضوع به رشته تحریر در آورده است.
گفته اند که تاکنون هیچ کس از مکتشفین نتوانسته است به اندازه لیرد آثار تاریخی باستان را کشف نماید. از آن تاریخ به بعد علما و دانشمندان دیگری پیدا شدند که دنباله کار دانشمندان مذکور را گرفته تتبعاتی در این زمینه کرده و تحقیقات خود را تکمیل کردند و به طوری مجهولات و مشکلات این خط را حل کردند که در زمان حاضر خط میخی مانند یک زبان معمولی به سهولت در دانشکده های باستان شناسی آموخته می شود همچنین قواعد و دستور زبان پارسی قدیم مانند دستور زبان فارسی کنونی به محصلین و دانشجویان تدریس و تعلیم می گردد و حتی کتیبه ای ناخوانده وجود ندارد.